در مقدمه کتاب خانم فاطمه طباطبایی چنین مینویسد: «روزها میگذشت و امام بهای خواهشهای ملتمسانهام را هر از چندگاه با غزلی یا نوشتهای میپرداختند. در این مرحله بود که دیگر هیچ درنگی را روا نداشتم. نخست مجموعۀ رباعیها را به همسرم احمد نشان دادم که او نیز با شوقی وافر مرا به پیگیری واداشت سپس دفتری خدمت امام بردم و از ایشان تقاضا کردم به تناسب حال، سرودهها، نصایح و اشارات عارفانه خود را در آن دفتر مرقوم دارند.
0 نظر