ی چشمداشت عنوان نخستین مجموعه شعر شاعر نابینا و روشندل «موسی عصمتی» است. عصمتی در این کتاب به روایت شاعرانۀ تجربیات نابینایی خود پرداخته است. همچنین شعرهای اجتماعی عصمتی هم در «بی چشمداشت» منتشر شده است. شعرهای این کتاب در قالب غزل و مثنوی و سپید است.
محمّدکاظم کاظمی شاعر و منتقد نامآشنای معاصر در مقدمة این کتاب نوشته است:
قریب به پانزده سال پیش بود که جوانی دانشآموز، با عصایی سپید و دلی روشنتر از آن، در آغاز هر هفته، تکوتنها از روستایی در نواحی سرخس با وسایل نقلیّة متعدّد و متوالی، خود را به مشهد میرساند تا درس مدرسه را از کف ننهد، درحالیکه چه بسیار جوانهای شهرنشین، فارغ از محدودیتهایی که آن جوان با آن دست و گریبان بود هم آن مایه از همّت و پشتکار را نداشتند. آن دانشآموز در آخر هفته، باز با همان دشواری راهی روستایش میشد تا ایّام تعطیل را در کنار خانواده بگذراند و باز هفتة بعد راهی مسیر دانشاندوزی شود.
0 نظر