کتاب آوای رستاخیز نوشته آرتور میلر نویسنده نمایشنامه نویس مشهور است که همه او را با نمایشنامه مرگ فروشنده میشناسند. این کتاب را شیما الهی ترجمه کرده است. حوادث ای کتاب در یک کشور عجیب در آمریکایی لاتین روایت میشود.
این کتاب به این میپردازد اگر مسیح در زمان حال ظهور میکرد چه اتفاقی میافتاد. در یکی از کشورهای آمریکای لاتین ژنرال فلیکس باریوز رهبر فراری انقلاب را دستگیر کرده است. شایعاتی مبنی بر اینکه این مبارز انقلابی معجزاتی دارد، وجود دارد. ژنرال قصد به صلیب کشیدن او را دارد و حق پخش زنده تلویزیونی آن به قیمت زیادی به شبکهای آمریکایی فروخته است اما همه چیز تغییر میکند. این کتاب با روایتی عجیب و جذاب خواننده را تا انتها با خودش همراه میکند.
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات نمایشی پیشنهاد میکنیم
هنری: چراکه نه؟ سوراخی در آناتومی آدمیزاد پیدا میشود که ما از تویش پول درنیاوریم؟ پای تصلیب که وسط بیاید دیگر نهایتی در کار نیست! یادم رفت از موم گوش، سرخی چشم، دهن بوگندو...
فلیکس: خواهش میکنم هنری، یک لحظه بنشین.
هنری: (مینشیند.) این فاجعه است! و برای شخص من این... این دیگر پایان کار است!
فلیکس: چرا؟ ــ هیچکس تو را مقصر نمیداند...
هنری: محض رضای خدا! کارخانهٔ من بیشتر این محصولات را پخش میکند!
فلیکس: فکر کنم دیگر داری زیادی بزرگش میکنی...
هنری: جداً؟ درحالیکه مردان تو روی دستان او میخ میکوبند و استخوانهای پای او را سوراخ میکنند، دوربین کات میدهد و خدا میداند چه نشان میدهد... مثلاً یک نفر که با سوراخ ماتحتی سوزان ضجه و مویه میکند! باید بگذاری آن یارو برود...!
فلیکس: او هیچجا نمیرود، او هم انقلابی است و هم احمق!
هنری: تو اوضاع را تصور نمیکنی فلیکس! مردم حاضرند جانشان را بدهند که یک نفر اینطرف آسمان دردشان را لمس کند و به آنها اهمیت بدهد! این مرد مایهٔ امید مردم است!
فلیکس: او مایهٔ امید است چون هفتاد و پنج میلیون چوق از تویش درمیآید! خدای من، یکبار حساب کردیم برای آبیاری کل ناحیهٔ شرق کشور سی میلیون لازم است! این معرکه است!
هنری: فلیکس ــ اگر این مرد را بفروشی، به دو هیولای پست تاریخ میپیوندی.
0 نظر