سرویس ارسال اکسپرس
رمان «نسکافه با طعم کاهگل» نوشته «م. آزاد» نیز از زبان مردی به نام شهریار روایت می شود که از گذشته خود چیزی نمی داند اما تصاویری مبهم، گاهی او را آزار می دهند و احساس می کند جایی که در آن زندگی می کند، خانه و زندگی اصلی او نیست. اغلب اوقات هنگام خوردن نوشیدنی همیشگی اش (نسکافه) احساس می کند عطر کاهگل در مشامش می پیچد و در ادامه همیشه یک دیوار کاهگلی در ذهنش زنده می شود. وی سرانجام با مشاهده یک صحنه تصادف، حافظه اش را به دست می آورد و یادش می افتد اسم اصلی او شهریار نیست و داستان در ادامه با رمزگشایی از گذشته او به جلو می رود.
0 نظر