کتاب «هوای او» داستانی درباره لیز است که در زندگی خود تجربه ای آسیب زا داشته است. او شهری خود ترک می کند تا با مادرش زندگی کند و در آنجا یک سال می ماند. او ناگهان تصمیم می گیرد به خانه بازگردد و سعی کند زندگی جدیدی را آغاز کند که انجامش برایش بسیار سخت است. وقتی به خانه قدیمی خود برمی گردد ، می بیند که یک همسایه جدید دارد - تریستان. او مسخره شهر است ، مورد تمسخر قرار می گیرد زیرا او بی ادب ، سرد ، بی رحم و غیرقابل پیش بینی است. اما لیز نسبت به او احساس متفاوتی دارد.متوجه میشود که در چشم او ناامیدی ، درد و رنج وجود دارد. هر دوی آنها جذب یکدیگر می شوند
0 نظر