آنی گالاگر همراه با داستانهای مسحور کننده ی پدربزرگش درباره ی ایرلند بزرگ شده است. آنی دلشکسته از مرگ او ، به خانه کودکی خود سفر می کند تا خاکستر پدربزرگش را پخش کند در آنجا ، با خاطره هایی از مردی که همواره تحسینش می کرد و تاریخی که هرگز نمی دانسته روبرو می شود و به زمان دیگری کشیده می شود.
ایرلند سال 1921 ، که در معرض جنگ قرار دارد ، مکان خطرناکی است برای آنکه در آن بیدار شوی. اما آنی خود را آنجا پیدا می کند، صدمه دیده ، گمراه و تحت مراقبت دکتر توماس اسمیت ، سرپرست پسری جوان که به طرز عجیبی برای آنی آشناست . با اشتباه گرفتن آنی به عنوان مادر مفقودالاثر پسر ، آنی خود را پذیرفته و متقاعد می شود که ناپدید شدن این زن با خودش ارتباط دارد.
0 نظر