در ماه می سال 1914، اروپا بسیار نزدیک به جنگ است و جاسوسان در همه جا حضور دارند. ریچارد هانای به تازگی از رودسیا به لندن بازگشته تا زندگی جدیدی را آغاز کند اما اتفاقی همه چیز را تغییر می دهد. شخصی به نام اسکادر به اطلاع هانای می رساند که توانسته از دسیسه ی آلمانی ها برای کشتن رهبر یونان و سرقت نقشه ها و طرح های بریتانیا در زمان وقوع جنگ پرده بردارد. اسکادر ادعا می کند که حلقه ای از جاسوسان آلمانی موسوم به سنگ سیاه را زیر نظر داشته است. چند روز بعد، هانای به آپارتمانش برمی گردد و با جسد خون آلود اسکادر مواجه می شود. اگر هانای به پلیس مراجعه کند، به خاطر قتل اسکادر بازداشت خواهد شد. اما او تصمیم می گیرد تا خودش کار ناتمام اسکادر را ادامه دهد و به این شکل، ماجراجویی هیجان انگیز این شخصیت آغاز می شود. او از دست جاسوسان آلمانی که خانه را زیر نظر گرفته اند، فرار می کند و به اسکاتلند می گریزد؛ در حالی که هم پلیس و هم جاسوسان به دنبال اویند.
0 نظر