داستان با نامههای یک زن آغاز میشود. زنی آشفته که نمیداند باید چهکار کند. او را در دادگاه متهم به قتل کودک کردهاند. او در تیتر تمام رسانهها بوده و حالا از یک مشاور حقوقی کمک میخواهد. او از اغاز نامهاش توضیح میدهد بیگناه است و هیچ بچهای را نکشته است.
داستان روئن کین از زمانی آغاز میشود که همخانهاش سفر است و او به دنبال یک کار میگردد. کاری که بتواند به او کمک کند یک خانه مستقل بگیرد. او یک آگهی استخدام پیدا میکند که پرستار بچه میخواهند. رزرومه او پذیرفته میشود و دعوت به مصاحبه میشود. دعوت کنندگان آنقدر خوش برخوردند که هزینه سفر او تا خانه دورافتادهشان را هم پرداخت میکنند و به او اخطار میدهند که شایعاتی درباره شوم بودن عمارتشان وجود دارد و روان اگر میترسد بهتر است از مصاحبه منصرف شود. اما او اشتیاق فراوانی دارد. او بهخانهای میرود که تکنولوژی در آن حرف اول را میزند. خانهای که همهجای آن با دوربینهای امنیتی زیرنظر گرفته شده است. روئن نمیداند با ورود به این خانه وارد چه دردسر بزرگی شده است.
0 نظر